ادبي
مسلم خزلي؛ محمود دهنوي؛ علي سليمي
المجلد 13، العدد 42 ، أغسطس 1438، ، الصفحة 131-152
المستخلص
رمان «زقاق المدق» يکي از آثار نجيب محفوظ است که در آن فضاي جامعۀ مصر را در زمان جنگ جهاني دوم و ورود استعمارگران به مصر به تصوير ميکشد و با ديدي انتقادي پيامدهاي بد آن را بر مردم مصر نشان ميدهد. اين جستار ميکوشد براساس روش تحليل گفتمان نورمن فرکلاف، به گفتمانکاوي انتقادي رمان زقاق المدق بپردازد و گفتمانهاي غالب و مفاهيم ...
أكثر
رمان «زقاق المدق» يکي از آثار نجيب محفوظ است که در آن فضاي جامعۀ مصر را در زمان جنگ جهاني دوم و ورود استعمارگران به مصر به تصوير ميکشد و با ديدي انتقادي پيامدهاي بد آن را بر مردم مصر نشان ميدهد. اين جستار ميکوشد براساس روش تحليل گفتمان نورمن فرکلاف، به گفتمانکاوي انتقادي رمان زقاق المدق بپردازد و گفتمانهاي غالب و مفاهيم ثانوي و پوشيدۀ متن را که کمتر به آنها توجه شده، بررسي و تحليل کند. براساس يافتههاي پژوهش، گفتمان اصلي رمان، گفتماني ضداستعماري و انتقادي است که نويسنده با خلاقيت خود و در قالب سخنان شخصيتهاي رمان و سرنوشت آنها به مخاطب ارائه ميدهد و با آن گفتمان رسمي و حاکم را به چالش ميکشد. اين گفتمان تأثير مناسبات قدرت بر فرايند اعمال قدرت بر ديگر گروههاي اجتماعي را بيان ميکند و نيز تأثيرات آن در آينده را نشان ميدهد.
حميدرضا مشايخي؛ محمود دهنوي؛ نوشين صادقي ميانرودي
المجلد 10، العدد 31 ، ديسمبر 1435، ، الصفحة 89-116
المستخلص
نقد کهنالگو يا همان نقد اسطورهاي به بررسي ناخودآگاه جمعي، يعني ضمير و ذهن ناخودآگاه بشر ميپردازد. اين نقد با بهرهگيري ازنظريه يونگ، براي روان شخصيتي انسان پنج الگوي اصلي به نامهاي سايه، نقاب، آنيما، آنيموس و خود تعريف کرده است که نقاب و سايه در تکامل شخصيت هر فرد، نقش اساسي دارد. اين کهنالگوها وجه مشترک همهي انسانها، ...
أكثر
نقد کهنالگو يا همان نقد اسطورهاي به بررسي ناخودآگاه جمعي، يعني ضمير و ذهن ناخودآگاه بشر ميپردازد. اين نقد با بهرهگيري ازنظريه يونگ، براي روان شخصيتي انسان پنج الگوي اصلي به نامهاي سايه، نقاب، آنيما، آنيموس و خود تعريف کرده است که نقاب و سايه در تکامل شخصيت هر فرد، نقش اساسي دارد. اين کهنالگوها وجه مشترک همهي انسانها، بهويژه شاعران، بهشمار ميآيد و در شعر، نمودي عينيتر دارد. باتوجه به سازگاري کهنالگوهاي نقاب و سايه در اشعار نازکالملائکه، اين جستار ميکوشد تا آن را در اشعار وي به روش تحليل توصيفي اجرا و نقابها، سايهها و روش بهکارگيري آنها را درشعر وي روشن نمايد. برايند پژوهش نشان ميدهد ايشان از رفتارهايي چون شر، بدي، گناه، طمع و دزدي بهعنوان سايه و از خصلتهايي مانند خوبي، زهد، ايمان، رحمت و مهرباني، نقابي بر شخصيت انسان براي حضور در اجتماع برميگزيند و از نقابهايي بهره ميجويد که در ادبيات باتوجه به ديدگاه يونگ قابل انطباقاند. و از شخصيتهاي اسطورهاي و اجتماعي مانند تاييس و برده، نقاب ميسازد و ديدگاههايش را از پس شخصيت نقابين بيان ميکند و با بهکارگيري ضمير متکلم با شخصيت نقابين يکي ميشود؛ ولي سرانجام از آن فاصله ميگيرد و من خود را نمايان ميسازد.